برو ولی باور کن
که باورت کرده بودم
به نجابت پلکهای فرو افتاده
به صداقت حرفهای عاشقانه
و به سکوت
که تنها زبان ناگفتنی ها بود
برو ولی باور کن
که باورم کرده بودی
به پاکی حرفهای صادقانه
به سادگی قصه های کودکانه
و به مهر
که تنها امید ماندنت بود
برو ولی باور کن
که باوری کرده بودیم
و به عشق
که تنها دلیل جداییمان بود
افسوس که باوری باقی نمانده