چهارشنبه 86 مرداد 24 ساعت 1:4 عصرساده و پیچیده
ساده است نوازش سگی ولگرد
شاهد آن بودن که زیر غلتکی میرود
و گفتن اینکه سگ من نبود
ساده است ستایش گلی
چیدنش
و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد
ساده است بهرهجویی از انسانی
دوست داشتنش بیاحساس عشقی
او را به خود وانهادن
و گفتن که دیگر نمیشناسمش
ساده است لغزشهای خود را شناختن
با دیگران زیستن به حساب ایشان
و گفتن که من اینچنینم
ساده است که چگونه میزیایم
بازی زیستن ساده است
و پیچیده نیز هم...
متن فوق توسط: بردیا نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)